جدول جو
جدول جو

معنی علی بهایی - جستجوی لغت در جدول جو

علی بهایی
(عَ یِ بَ)
ابن عبدالله بهائی دمشقی غزولی، ملقّب به علاءالدین. ادیب بود و در سال 815 هجری قمری دردمشق درگذشت. رجوع به ’غزولی’ و به مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 132. فهرست الخدیویه ج 4 ص 335. الضوءاللامع سخاوی ج 5 ص 254. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1717
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ وَ)
ابن عبدالبر حسنی شافعی. مشهور به وفایی وملقب به جمال الدین. فقیه و صوفی و محدث بود. وی در سال 1170 هجری قمری متولد شد و در سال 1211 هجری قمری درمدینه درگذشت. او راست: 1- تحفهالافکار الالمعیه بشرح السبط للرحبیه. 2- دلیل السالک الی مالک الممالک. 3- الزهره العلیا فی التخدیر من متاع الحیاه الدنیا. 4-عمدهالابرار فی احکام الحج و الاعتمار. 5- المنح الالهیه بشرح بعض الاوراد البکریه. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ هَِ)
ابن مسعده باهلی، مکنّی به ابوحبیب. تابعی بود. (از منتهی الارب). واژه تابعی یکی از مفاهیم کلیدی در علم رجال و تاریخ اسلامی است. تابعی کسی است که پیامبر اکرم (ص) را درک نکرده، اما با یکی از اصحاب او دیدار داشته و از ایشان تعلیم گرفته است. در منابع معتبر اسلامی، تابعین جایگاه ویژه ای دارند زیرا آنان واسطه ای مطمئن برای نقل سنت و معارف دینی به نسل های بعدی بودند. نام بسیاری از تابعین در کتب معتبر حدیث آمده است.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَحْ حا)
ابن محمد بحاثی. وی راوی کتاب التقاسیم ابن حبان، از ابوالعباس ولید بن احمد بن محمد زوزنی بود، و زوزنی آن را از مؤلف کتاب یعنی ابن حبان روایت کرده است. بحاثی، ظاهراً منسوب به جدش ’بحاث’ است. (از تاج العروس) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بُ)
ابن محمد بخاری، ملقّب به علأالدین. او راست: نزههالنظر فی الفرق بین الانشاء و الخبر، که در سال 823 هجری قمری آن را تألیف کرد. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1949)
ابن هبه الله بخاری، ملقّب به جلال الدین. وی از وزرای الناصرلدین الله بود. (از دستورالوزراء خوندمیر ص 95)
لغت نامه دهخدا
(عَ بُ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش لشت نشاء، شهرستان رشت. واقع در 4 هزارگزی جنوب باختری لشت نشاء، یکهزارگزی راه شوسۀ لشت نشاء به کوچصفهان. ناحیه ای است جلگه و دارای آب وهوای معتدل و مرطوب و مالاریایی. سکنۀ آن 46 تن است. آب آن از نورود که از شعب سفیدرود است و نیز از استخر محلی تامین می شود. و محصول آن برنج و ابریشم است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(عَ بَ لَ)
دهی است جزء دهستان دیزمار خاوری، بخش ورزقان، شهرستان اهر. واقع در 38 هزارگزی شمال ورزقان، و 37 هزاروپانصدگزی راه ارابه رو تبریز به اهر. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل، و 212 تن سکنه. آب آن از دو رشته چشمه تأمین می شود. ومحصول آن غلات و میوۀ جنگل است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند، و صنعت دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ)
وی از وزرا بود و در سال 906 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- بدائع الوسط. 2- محبوب القلوب فی الاخلاق. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 203 و 1611)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
علی... شاعر عثمانی در قرن دهم هجری و از استانبول بود. نخست سمت منشیگری پیاله پاشا وزیر ثانی را داشت و پس از آن صاحب مقام بزرگی شد و به ثروت بسیاری نایل گردید. این بیت از اوست:
ای لاله خدگل ایله نیجه تشبیه ایده م سنی
سن پادشاه عالم او درویش گلشنی.
(از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ تَ)
ابن محمد بن فهد تهامی، مکنّی به ابوالحسن. وی شاعری فصیح بود که در یمن متولد شد و به شام و عراق و جبل سفرکرد و مدتی ابن عباد را مدح کرد و به معتزله گروید سپس عهده دار خطابۀ ’رمله’ گردید و با کمک حسان بن مفرج به مصر سفر کرد و در سال 416 هجری قمری در زندان قاهره مخفیانه کشته شد. او را دیوان شعر کوچکی است. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 219). صاحب معجم المؤلفین مآخذ ذیل را نیز آورده است: تاریخ دمشق ابن عساکر ج 12 ص 269. سیرالنبلاء ذهبی ج 11 ص 84. وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 451. البدایۀ ابن کثیر ج 12 ص 19. شذرات الذهب ابن عماد ج 3 ص 204. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 771. فهرس الخدیویه ج 4 ص 238. و نیز رجوع به ابوالحسن تهامی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ طُ)
امیر شیخ علی طغایی، وی از امرای سلطان بدیع الزمان میرزا بود. و وقتی محمدبابرشاه در حال مرگ بود و میخواست بین فرزندان خود و دیگر شاهزادگان، پیمان اتحاد و دوستی بندد، این امیر شیخ علی طغایی نیز در آن مجلس سوگند شرکت داشت. و هنگامی که هرات بدست محمدخان شیبانی فتح شد و بدیع الزمان میرزا منهزم گشت، وی درین معرکه به قتل رسید. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 238 و 296 و 377)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن حکم بنانی، مکنّی به ابوالحکم. محدث بود و ابوالاشهب از او روایت کرد. و نیز رجوع به ابوالحکم (علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ دُ)
وی نخستین کس از سپاه هلاکوخان مغول بود که به باروی بغداد رفت لذا پس از زوال دولت عباسی و تسلط هلاکوخان بر بغداد، باسقاقی و نیابت حکومت بغداد به وی واگذار شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 96) (و دستورالوزراء خوندمیر ص 105)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن عبدالجلیل بیاضی. متکلم و مناظر قرن ششم هجری. وی در دارالنقابۀ ری سکنی داشت. او راست: 1- الاحوال. 2- الاعتصام فی علم الکلام. 3- الحدود. 4- مسائل المعدوم. (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 303. تذکرهالمتبحرین ص 488). و رجوع به الذریعه ج 2 ص 224 و ج 6 ص 299 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَیْ یا)
ابن حسین بیاعی خوارزمی، ملقّب به مجدالدین. محدث بود و در سال 202هجری قمری ’شرح السنه’ را از ابوالمعالی محمد زاهدی به سماع از لفظ محیی السنۀبغوی حدیث کرده است. (از تاج العروس) (منتهی الارب). در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رِ)
ابن محمد رومی، مشهور به رضایی. ادیب و شاعر و فقیه بود. وی در قسطنطنیه متولد شد و عهده دار امر قضاء در مصرگردید و در بیست وهشتم صفر سال 1039 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- ادل الخیرات فی الادعیه. 2- الشهاب بطردالذباب. 3- مختصر خریدهالقصر و جریده اهل العصر فی تراجم الشعراء، که آن را ’عودالشباب’ نامیده است. 4- نقدالسائل فی جواب المسائل من الفتوی (یا نقدالمسائل فی جواب السائل). (از معجم المؤلفین) (از الاعلام زرکلی). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: خلاصهالاثر محیی ج 3 ص 187. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 702 و سایر صفحات. فهرس الخدیویه ج 3 ص 144 و ج 4 ص 286. الکشاف اسعد طلس ص 80. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 755
لغت نامه دهخدا
(عَ ؟)
ابن حسن ببای حنفی. متکلم بود. او راست: المعانی السنیه فی شرح مقدمه السنوسیه فی العقائد، که در 29 ذی حجۀ سال 1178 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الخدیویه ج 2 ص 55. هدیهالعارفین ج 1 ص 768. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 506)
لغت نامه دهخدا